+ شاید حتی اگه پنجاه سالمم بشه، بازم اصرار داشته باشم کنار بشینم و شیشه ماشینو بدم پایین و یخ کنم و دستمو ببرم بیرون و آهنگ زیاد باشه و عشق کنم. اصلا مهم نباشه که صورتم یخ بزنه یا چی...
+ خب چرا مامانم منو با کلاسای شبکه ۷ ول نمیکنه؟ :|||| بااااااااابا من کلاس آنلاینای مدرسه رو هم نمیرم :|
+ به طرز افتضاحی خونمون بو رنگ میده و از دیشب تا حالا لحظهای اشک چشمم و درد سرم بند نیومده.
+ تفریح امروزمون چی بود؟ رفتیم پیست اسکی شمشک رو از دوووور دیدیم :| از ماشین پیاده نشدیم :)) و خیلی زیبان جادههای لواسون و فشم و شمشک :)) و من چه کردم؟ اون فیلتر محبوبم تو اسنپ چت همون که دهنو گشاد میکنه، با اون از همه اعضای خونواده فیلم گرفتم، جز بابام. بابامو موفق نشدم.. ولی خیلی خوبه اون فیلما، میتونم کلی پفیلا اخاذی کنم :)) ^^
+ هیچوقت خیلی نرید تو فاز اینکه خیلی خوش تیپ شدین، چون همون لحظه ممکنه لباستون بخوره به قسمتی از دیوار که رنگیه، و به خاک فنا برید.
+ شلوار سبز کمرنگ پوشیدم با کاپشن سبز، شبیه مجاهدین شدم :|
+ ساعت هفته و من تاحالا یک ساعت و چهل و پنج دیقه درس خوندم.
+ فاجعه همیشه تکرار شد. لاک زدم و همون لحظه مامانم تصمیم گرفت که کلی کار بهم بده. میدونین دستم شبیه دفتر نقاشی فاطمه سه ساله از تهران شد؟
+ راستش دوست دارم مث هرسال تو تکاپوی این باشم که اگه داریم میریم گیلان، ماسوله یادم نره، عکس با لباس محلی یادم نره، اگه میریم همدان هگمتانه یادم نره، اگه میریم خوزستان، بازار آبادان و بندر ماهشهر یادم نره، اگه میریم اصفهان نقش جهان یادم نره، اگه میریم کویر سیب زمینی و پتو یادم نره، یا نه اگه خبری از هیچ کدوم از اینا نیست با ذوق برم تو بازار شب عید، حتی اگه با ترقهها دهنمون سرویس شه :| ولی میشد کللللی سر بابام جیغ بزنیم که برامون ترقههای سوسولی بخره و داداشم از اون ور با ترقههای خفنش بیاد و گیسای همو بکشیم که کی آبشارا رو روشن کنه. یا دلم برا ماهی قرمزا ضعف بره، ولی میدونین امسال هیچکدوم از اینا رو نداریم. شاید باید رو کتابام بمیرم.
+ من روزی سی بار ویدیوهایی که از رقص پرستارا دارمو میبینم.